جنبش هنری رئالیسم سوسیالیستی چیست؟
رئالیسم سوسیالیستی جنبش هنری است که پس از انقلاب روسیه در سال 1917 شروع شد. به طور خاص در سال 1922 رخ داد و تا اواخر دهه 1980 ادامه داشت.
این شکلی از هنر شوروی یا هنر روسی بود. این جنبش هنری بیانگر آرمان های یک دولت کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی بود که در آن زمان توسط جوزف استالین اداره می شد (1924 تا 1953).
جنبش هنری رئالیسم سوسیالیستی به عنوان ابزار اصلی ایجاد و انتشار هنر و ادبیات متولد شد. این شکل از هنر قرار بود به دلایل سیاسی و تبلیغاتی تولید شود و هنر در این گونه هنری، تبدیل به یک امر عمومی شد.
در زمان لنین، تحت سیاست اقتصادی جدید او (NEP) در سال 1921، هنوز هنرمندانی وجود داشتند که آثار هنری خود را به عنوان شرکت های خصوصی می فروختند. با این حال، این امر در اواخر دهه 1920 و اوایل دهه 1930 به پایان رسید.
یعنی هیچ هنرمندی حق فروش آثار هنری خود را به بخش های خصوصی نداشت و این شروع مهاجرت تعداد زیادی از هنرمندان از روسیه به اروپا و آمریکا شد و تخلیه هنرمندان و شروع دوره حکومت استالین فرایند مدیریت هنری و غالب شدن گئنه هنر سوسیالیستی را در روسیه تسهیل کرد.
ماکسیم گورکی و انحلال گروه های مستقل هنری
در سال 1934، ماکسیم گورکی، فعال و منتقد ادبی و نویسنده، رسماً استقرار رئالیسم سوسیالیستی را اعلام کرد. قبل از این چندین گروه هنری و ادبی مستقل وجود داشت. اما در سال 1932 کمیته مرکزی حزب کمونیست دستور داد که همه گروههای مستقل منحل شوند.
قوانین ماکسیم گورکی برای هنر سوسیالیستی
قوانین متعددی وجود داشت که گورکی برای جنبش هنری رئالیسم سوسیالیستی وضع کرد. اینها مانند دستورالعملهایی عمل میکردند که مشخص می کردند هنر چگونه باید باشد.
مهمتر از همه، هنر باید «پرولتری» باشد، به این معنی که کارگران باید به راحتی آن را درک کنند دستورالعملهای دیگر به صورت زیر بودند.
- هنر باید «معمولی» باشد .(به تصویر کشیدن رویدادها و افراد روزمره)
- انواع هنر ها در هر مدیایی باید «حزبی» باشد ، به این معنا که حامی دولت استالین و حزب سیاسی سوسیال دموکرات باشد.
- همه ی انواع هنری باید «واقعگرایانه» باشند، به عبارت دیگر، باید صحنهها را به شیوهای واقعبینانه به تصویر بکشد یا نمایش دهد.
- همه این دستورالعملها به گونهای طراحی شده بودند که همه هنرمندان می بایست به آن پایبند باشند و در صورت عدم پایبندی، عواقب شدیدی به همراه داشته باشد.
ویژگی های هنر رئالیسم سوسیالیستی
سبک رئالیسم سوسیالیستی چندین ویژگی تعیین کننده داشت که روش تولید آن را مشخص می کرد. اول و مهمتر از همه، انتقال عقاید و ارزش های شوروی، سوسیالیستی، کاملاً به نفع حزب سیاسی و اعضای آن بود.
چندین واژه وجود دارد که ویژگیهای مشترک هنر شوروی را توصیف میکند، یعنی خوشبینی، آرمانشهری، «انسان جدید شوروی» یا قهرمانگرایی، واقعگرایی، کارکردگرایی، آموزش، احترام به دولت و ایدهآلیسم.
“مرد شوروی جدید”
«انسان شوروی جدید» مفهوم مهمی بود، طبقه کارگر مورد احترام قرار میگرفت و تقریباً هر کاری که انجام میشد – از کار تا زندگی خانگی – با حس تحسین به تصویر کشیده شد.
با این حال، بیشتر از آن، لنین از نوع جدیدی از مرد و زن دفاع میکرد، و اینکه چگونه باید تلاش کنند تا به عنوان آرمانهای پیشرفت و قدرت باشند، که به بهترین شکل به عنوان نوعی «کهن الگو» از مرد یا زن ایدهآل توضیح داده میشود. این به “مرد شوروی جدید” معروف شد.
عملکردی و آموزشی
تمام هنر شوروی قرار بود کاربردی باشد و از نظر زیباییشناختی خوشایند نباشد، هدف آن انتقال پیامها بین حکومت و مردم بود. علاوه بر این، هدف آن آموزش مردم نیز بود، زیرا بسیاری از مردم آن زمان روسیه بی سواد بودند لذا بهترین وسیله ارتباطی از طریق تصاویر بصری بود.
این الگو در دهه شصت و هفتاد در جمهوری اسلامی نیز در حال پیاده شدن بود .
آیا رئالیسم سوسیالیستی در کشورهای دیگر بود؟
اگرچه این یک جنبش فرهنگی بود که عمدتاً در روسیه مستقر بود، کشورهای دیگری نیز وجود داشتند که از ایدئولوژی های کمونیستی پیروی کردند و هنرهای بصری را مطابق با رئالیسم سوسیالیستی ایجاد کردند. به عنوان مثال، در جمهوری خلق چین و کشورهایی مانند کره شمالی.
نمونه های هنری متعددی وجود دارد که نفوذ رئالیسم سوسیالیستی را در نشان می دهد. این الگو در آلمان شرقی نیز بعد از جنگ جهانی دوم پیاده شد که البته الزامی برای رئالیستی بودن تصاویر نداشت.
مائو(رهبر حزب دموکرات جمهوری خلق چین) تابلوی معروف، مراسم تأسیس ملت (1953) را توسط هنرمند دونگ شیون سفارش داد. این نقاشی در زمان خود به یک اثر هنری تبلیغاتی معروف تبدیل شد و بارها تکثیر شد.
افول این جنبش هنری
جنبش هنری رئالیسم سوسیالیستی به آرامی چندین سال پس از مرگ استالین در سال 1953 به پایان رسید. نیکیتا خروشچف جانشین استالین شد که سیاستهای جدیدی را برای نقشهای هنر و فرهنگ در روسیه تعیین کرد که موجبات آزادی هنرمندان را تا حدودی ایجاد کرد. این سیاستهای جدید، خود موجبات شکوفایی هنر روسیه مخصوصا در سینما در نیمه دوم قرن بیستم شد.