مختصری درمورد سالوادور دالی
سالوادور دالی سال 1904در فیگورس اسپانیا به دنیا آمد و حتی از سنین بسیار جوانی قرار بود به یکی از پرکارترین هنرمندان تمام دوران تبدیل شود. تصاویر چشمگیر و تا حدودی عجیبی که در نقاشی های او به تصویر کشیده شده است، نام او را در جنبش سوررئالیستی تثبیت کرد و آثار هنری او هنوز توسط بسیاری از منتقدان هنری تحسین شده تا به امروز مورد احترام است. ماهیت جاه طلب او تضمین کرد که مهارت های فنی ظریف او به تعداد زیادی از رسانه ها گسترش می یابد، زیرا او با موفقیت مجموعه ای از مجسمه ها را تولید کرد. حتی تعدادی فیلم بود که او با همکاری صاحب نظران آن حوزه تولید کرد. می توان مقایسه آشکاری با استادان رنسانس داشت که تعدادی رشته های مختلف را نیز در پیش گرفتند و به نوعی توانستند در هر یک از آنها تأثیر بگذارند.
سالهای اولیه
سالوادور دالی دوران کودکی خود را بین Figueres و خانه تابستانی خانوادگی در دهکده ماهیگیری ساحلی Cadaques گذراند که هر دوی آنها در آثار هنری او برجسته بودند. برادر او که نه ماه قبل از تولد دالی بر اثر التهاب معده و روده درگذشت و سالوادور نیز نام داشت، در نقاشیهای او نیز حضور داشت. دالی ادعا کرد که وقتی پنج ساله بود، والدینش او را به قبر برادرش بردند و به او گفتند که او تناسخ برادرش است. پدر و مادرش استعداد او را تشویق کردند و حتی اولین استودیوی هنری خود را در Cadaques برای او ساختند که در آن زمان زیادی را صرف ساختن نقاشی های زغال کرد. او در Colegie de Hermanos Maristas و Instituto در Figueres حضور یافت، جایی که شهرت او به عنوان یک خیالباف و یک فرد عجیب و غریب آغاز شد. در سال 1919 اولین نمایشگاه هنری او در تئاتر شهرداری فیگرس برگزار شد.
دالی و سوررئالیسم
پس از مرگ مادرش بر اثر سرطان سینه در سال 1921، او به آکادمی سن فرناندو در مادرید رفت و در آنجا به شدت تحت تأثیر چندین جنبش مختلف هنری مانند متافیزیک و کوبیسم قرار گرفت. طولی نکشید که استعداد او به عنوان یک هنرمند و شیوه های پر زرق و برق و عجیب و غریب او توجه زیادی را به خود جلب کرد. دالی پس از اخراج از مدرسه به دلیل بی انضباطی، چندین سفر به پاریس داشت و در آنجا با روشنفکران و نقاشان مشهوری مانند پابلو پیکاسو و جوآن میرو ملاقات کرد. این دیدارها او را با جنبش سوررئالیستی آشنا کرد. از سال 1929 به بعد، دالی بسیاری از نقاشی های سورئالیستی را تولید کرد که اغلب به عنوان کلاژ رویاها و افکار ناخودآگاه او توصیف می شوند. او همچنین با لوئیس بونوئل کارگردان فیلم سورئالیست در ساخت دو فیلم کوتاه همکاری کرد.
دالی رسماً به گروه سوررئالیست پیوست و تا سال 1930 به عنوان یکی از چهره های بدنام در جنبش سوررئالیست شناخته می شد. معروفترین نقاشی او، مسلماً معروفترین نقاشیهای سوررئالیستی، تداوم حافظه ، در سال 1931 تکمیل شد. این نقاشی مشهور جهانی که اغلب ساعتهای نرم یا ساعتهای ذوب شده نامیده میشود، نمونه بارز استعداد منحصر به فرد دالی به عنوان یک هنرمند بود. این هنرمند به طور منظم با سایر اعضای جنبش سوررئالیست همکاری می کرد، اما نظرات آنها مرتباً در تضاد بود، هم در مورد موضوعات هنری و هم در مورد دیدگاه های سیاسی. این باعث شد تا دیگر اعضا شروع به بی اعتمادی به دالی کنند و او کم کم بیشتر و بیشتر به حاشیه رفت. او کسی نبود که بتواند نظرات خود را تنظیم کند یا خود را نظم و انضباط دهد تا از این رویارویی ها دوری کند و شاید در خفا از ایجاد بحث و جدل لذت می برد، درست همانطور که در بقیه عمرش، از کودکی و محرومیت از مدرسه تا سال های آخر زندگی اش، لذت می برد. به عنوان یک هنرمند.
دالی جنبش کلاسیک
علیرغم ملاقات در سال 1929، تا سال 1934 بود که دالی با الهام بخش خود، النا ایوانورنا دیاکونوا، همچنین به عنوان “گالا”، ازدواج کرد. یک مهاجر روسی که ده سال از او بزرگتر بود، گالا به جنبه های تجاری، از جمله تمام مسائل حقوقی و مالی رسیدگی می کرد و نه تنها در زندگی، بلکه در هنر او نیز نقش برجسته ای داشت. علاوه بر استعداد او در نقاشی، او به عنوان فردی عجیب و غریب شناخته شد. پوشیدن لباس های عجیب و غریب و سبیل های پر زرق و برق تحت تأثیر یکی از قهرمانان خود، نقاش چیره دست اسپانیایی دیگو ولاسکز. در اواسط دهه 1930، او در حالی که یک محفظه شیشه ای روی سینه اش که حاوی یک سینه بند بود، به توپی که به افتخار او برگزار می شد، ظاهر شد.
رفتار جنجالی او شروع به تحت الشعاع قرار دادن استعداد باشکوه او به عنوان یک هنرمند شد و منتقدان بیشتر به اعمال ناسازگارانه او توجه کردند تا آثار هنری او. در سال 1934، “محاکمه” برگزار شد و دالی از گروه سوررئالیست اخراج شد. چندین نظریه حاکی از آن است که این امر عمدتاً به دلیل ماهیت مخرب او بود و برخی اشاره میکنند که دیدگاههای غیرسیاسی او به شدت مورد انتقاد قرار میگرفت. علیرغم اخراجش، او به تولید نقاشیهای سورئالیستی با رتبه بالا مانند قوها در حال بازتاب فیلها و مسخ نرگس ادامه داد که هر دو در سال 1937 تکمیل شدند. او در نمایشگاههای هنری سورئالیستی در دهه 1940 شرکت کرد.
جنبش کلاسیک دالی بین سالهای 1942 و 1948 شکل گرفت. در تمام این دوره، دالی و گالا در ایالات متحده زندگی میکردند. در حالی که جنگ جهانی دوم اروپا را در بر گرفت، دالی به تولید آثار هنری نفس گیر ادامه داد و در سال 1941 نمایشگاه خود را در موزه متروپولیتن هنر مدرن نیویورک برگزار کرد. زندگینامه او، تحت عنوان زندگی مخفی سالوادور دالی، در سال 1942 منتشر شد و تا آن زمان هنوز بهعنوان مهمترین نشریه زندگی او شناخته میشود. این تصویری صادقانه از دنیای خارقالعادهای بود که او در آن زندگی میکرد و بسیاری از جزئیات صرفاً آنچه را که بسیاری قبلاً درباره او باور داشتند تأیید میکرد. منابع مختلف در طول سالها در مورد دالی مطالب زیادی گفتهاند، و داشتن این گزارش مجاز از زندگی او برای مقایسه این نظرات تأیید نشده دیگر بسیار مفید است.
سالهای پایانی
سالوادور دالی پس از بازگشت به خانه در سال 1948 به همراه همسرش، پانزده سال بعد را صرف خلق 19 بوم نقاشی بزرگ کرد که شامل توهمات نوری، هندسه و تصاویر سوررئالیستی بود. معروف ترین این نقاشی ها The Toreador توهم زا و The Sacrament of the Last Supper بودند.. بین سالهای 1960 تا 1974، دالی به ساخت موزه تئاتر در فیگرس کمک کرد، جایی که بسیاری از نقاشیهای او هنوز هم در آن دیده میشوند. در سال 1980 به دلیل اختلال حرکتی که مانع از کار او شد از نقاشی بازنشسته شد و در سال 1982 گالا محبوبش درگذشت. دالی که در پی آتش سوزی خانه روی ویلچر محصور شده بود، چند سال اخیر خود را در انزوا نسبی سپری کرد. ناتوانیهای جسمی حتی بزرگترین هنرمندان را نیز به چالش کشیده است، زیرا به یاد میآورند که ماتیس چگونه در سالهای آخر عمرش روی برشهایش کار میکرد، و دالی همچنان به انجام هر کاری که میتوانست ادامه میداد، زیرا سلامتش به آرامی در دهه 1980 بدتر شد.
دالی با نصب ضربان ساز در سال 1986، نتوانست مشکلات قلبی خود را از بین ببرد و دوباره در سال 1988 در بیمارستان بستری شد. در آنجا پادشاه خوان کارلوس، دوست و پیرو این هنرمند، از او دیدن کرد. او سرانجام در سال 1989 بر اثر نارسایی قلبی و مشکلات تنفسی درگذشت. در یک حرکت عجیب، او در سرداب زیر موزه-تئاتر خود در فیگرس مدفون می شود. پس از تأثیرات بینالمللی او طی سالهای متمادی، دیدن او در حالی که تنها چند صد متر از خانه اصلی خانوادهاش دراز کشیده و همچنین درست در آن سوی جاده از جایی که غسل تعمید و اولین عشای ربانی خود را دریافت کرد، جذاب است. اکنون تابلویی در کنار محل دفن او قرار دارد.