اندکی در خصوص واسیلی کاندینسکی
واسیلی کاندینسکی در 16 دسامبر 1866 در مسکو، روسیه به دنیا آمد. او در شهر اودسا روسیه بزرگ شد، جایی که از موسیقی لذت برد و نواختن پیانو و ویولن سل را آموخت. کاندینسکی بعداً متذکر شد که حتی در کودکی، رنگهای طبیعت او را خیره میکرد. هم موسیقی و هم رنگها تأثیر زیادی بر هنر او در آینده خواهند داشت. کاندینسکی به کالج رفت و سپس معلم حقوق شد. با این حال، در سی سالگی تصمیم گرفت حرفه خود را تغییر دهد و هنرمند شود. او در مدرسه هنر در مونیخ آلمان تحصیل کرد. هنر او در اوایل تحت تأثیر نقاشانی مانند کلود مونه و همچنین آهنگسازان و فیلسوفان موسیقی قرار گرفت.
ابتدای فعالیت
نقاشی های اولیه کاندینسکی مناظری بودند که به شدت تحت تأثیر هنرمندان امپرسیونیست و همچنین پوینتیلیسم و فوویسم قرار گرفتند. مشهورترین آثار اولیه او سوار آبی است که در سال 1903 نقاشی کرد.
اکسپرسیونیسم انتزاعی
در سال 1909 کاندینسکی شروع به این فکر کرد که نقاشی به موضوع خاصی نیاز ندارد، اما اشکال و رنگ ها به تنهایی می توانند هنر باشند. در طی چندین سال بعد، او شروع به نقاشی چیزی کرد که به عنوان هنر انتزاعی شناخته شد. کاندینسکی یکی از بنیانگذاران هنر انتزاعی بود. کاندینسکی احساس می کرد که می تواند احساسات و موسیقی را از طریق رنگ ها و اشکال در نقاشی هایش بیان کند. به عنوان مثال، او فکر می کرد که رنگ زرد صدای ترومپت برنجی دارد و رنگ های خاصی که در کنار هم قرار می گیرند می توانند مانند آکوردهای پیانو هماهنگ شوند. اشکالی که او بیشتر به آنها علاقه داشت دایره، مثلث و مربع بودند. او فکر می کرد که مثلث باعث احساسات پرخاشگرانه، احساسات آرامش مربع و احساسات معنوی دایره می شود.
سالهای بعد
در حالی که واسیلی کاندینسکی، هنر و ایدههای خود را طی چند سال آینده اصلاح میکرد، او مواضع مختلفی را در پیش گرفت و برخی از آنها را جابهجا کرد. از سال 1914 تا 1921 به روسیه بازگشت. در این مدت با همسرش نینا ازدواج کرد. هنگامی که هنر او در روسیه رد شد، او به آلمان بازگشت تا در یک مدرسه هنری به نام باهاوس تدریس کند. او آلمان را در سال 1934 به دلیل نازی ها ترک کرد و به پاریس رفت و تا زمان مرگش در سال 1944 در آنجا زندگی کرد. این نقاشی نمونه ای از هنر اکسپرسیونیست انتزاعی کاندینسکی است. او این نقاشی را برای شش ماه برنامه ریزی کرد و می خواست که نشان دهنده تعدادی از احساسات از جمله سیل، غسل تعمید، ویرانی و تولد دوباره باشد. وقتی بالاخره برای نقاشی رفت مسدود شد و نتوانست نقاشی کند. او در نهایت متوسل به تکرار کلمه “سیل” بارها و بارها شد و شروع به نقاشی کرد. او نقاشی را در سه روز تمام کرد.