واسیلی کاندینسکی / Wassily Kandinsky

امضای واسیلی کاندینسکی

واسیلی کاندینسکی / Wassily Kandinsky

واسیلی-کاندیسنسکی

معرفی

نام هنرمند: واسیلی کاندینسکی / Wassily Kandinsky

دسته بندی: ,

تولد:1866

مرگ:1944

ملیت:روسی:Russian

جنبش:Expressionism:اکسپرسیونیسم, Abstract Art:هنر انتزاعی

اندکی در خصوص واسیلی کاندینسکی

واسیلی کاندینسکی در 16 دسامبر 1866 در مسکو، روسیه به دنیا آمد. او در شهر اودسا روسیه بزرگ شد، جایی که از موسیقی لذت برد و نواختن پیانو و ویولن سل را آموخت. کاندینسکی بعداً متذکر شد که حتی در کودکی، رنگ‌های طبیعت او را خیره می‌کرد. هم موسیقی و هم رنگ‌ها تأثیر زیادی بر هنر او در آینده خواهند داشت. کاندینسکی به کالج رفت و سپس معلم حقوق شد. با این حال، در سی سالگی تصمیم گرفت حرفه خود را تغییر دهد و هنرمند شود. او در مدرسه هنر در مونیخ آلمان تحصیل کرد. هنر او در اوایل تحت تأثیر نقاشانی مانند کلود مونه و همچنین آهنگسازان و فیلسوفان موسیقی قرار گرفت.

 

ابتدای فعالیت

نقاشی های اولیه کاندینسکی مناظری بودند که به شدت تحت تأثیر هنرمندان امپرسیونیست و همچنین پوینتیلیسم و ​​فوویسم قرار گرفتند. مشهورترین آثار اولیه او سوار آبی است که در سال 1903 نقاشی کرد.

 

اکسپرسیونیسم انتزاعی

در سال 1909 کاندینسکی شروع به این فکر کرد که نقاشی به موضوع خاصی نیاز ندارد، اما اشکال و رنگ ها به تنهایی می توانند هنر باشند. در طی چندین سال بعد، او شروع به نقاشی چیزی کرد که به عنوان هنر انتزاعی شناخته شد. کاندینسکی یکی از بنیانگذاران هنر انتزاعی بود. کاندینسکی احساس می کرد که می تواند احساسات و موسیقی را از طریق رنگ ها و اشکال در نقاشی هایش بیان کند. به عنوان مثال، او فکر می کرد که رنگ زرد صدای ترومپت برنجی دارد و رنگ های خاصی که در کنار هم قرار می گیرند می توانند مانند آکوردهای پیانو هماهنگ شوند. اشکالی که او بیشتر به آنها علاقه داشت دایره، مثلث و مربع بودند. او فکر می کرد که مثلث باعث احساسات پرخاشگرانه، احساسات آرامش مربع و احساسات معنوی دایره می شود.

محصولات

آثار کاندینسکی – دانلود 230 نقاشی با کیفیت

دانلود 1292 نقاشی پیکاسو، با کیفیت، دسته بندی شده

معروفترین آثار نقاشی؛ 4000 اثر از 200 هنرمند

سال‌های بعد

در حالی که واسیلی کاندینسکی، هنر و ایده‌های خود را طی چند سال آینده اصلاح می‌کرد، او مواضع مختلفی را در پیش گرفت و برخی از آنها را جابه‌جا کرد. از سال 1914 تا 1921 به روسیه بازگشت. در این مدت با همسرش نینا ازدواج کرد. هنگامی که هنر او در روسیه رد شد، او به آلمان بازگشت تا در یک مدرسه هنری به نام باهاوس تدریس کند. او آلمان را در سال 1934 به دلیل نازی ها ترک کرد و به پاریس رفت و تا زمان مرگش در سال 1944 در آنجا زندگی کرد. این نقاشی نمونه ای از هنر اکسپرسیونیست انتزاعی کاندینسکی است. او این نقاشی را برای شش ماه برنامه ریزی کرد و می خواست که نشان دهنده تعدادی از احساسات از جمله سیل، غسل تعمید، ویرانی و تولد دوباره باشد. وقتی بالاخره برای نقاشی رفت مسدود شد و نتوانست نقاشی کند. او در نهایت متوسل به تکرار کلمه “سیل” بارها و بارها شد و شروع به نقاشی کرد. او نقاشی را در سه روز تمام کرد.

1866

کاندینسکی در مسکو به دنیا آمد. پدرش یک تاجر چای موفق بود که پسرش را به تحصیل در رشته حقوق و اقتصاد تشویق می کرد..

1892

این مرد جوان با دختر عموی خود آنا چیمیاکینا ازدواج کرد (Anna Chimyakina) و در دانشکده حقوق مسکو مشغول به کار شد.

1896

کاندینسکی در 30 سالگی از شغل خود دست کشید و برای تحصیل در رشته هنر به مونیخ رفت.

1901

یک رابطه عاشقانه طولانی با گابریل مونتر (Gabriele Münter) آغاز کرد. این زوج چندین سال با هم زندگی کردند، اما هرگز ازدواج نکردند.

1903

کاندینسکی Der Blaue Reiter سوار آبی فام را نقاشی کرد که بعدها الهام بخش جنبشی هنری به همین نام شد.

1906-1908

واسیلی در سال‌های اولیه قرن بیستم زمان زیادی را صرف سفر در سراسر اروپا کرد. او با گروهی از نمادگرایان روسی موسوم به رز آبی ارتباط داشت و سبک های مختلفی را آزمایش کرد - پوانتیلیسم، فوویسم و غیره.

1908

کاندینسکی در شهر مورنائو باواریا ساکن شد. او با نقاشی Der blaue Berg به سمت فرم های انتزاعی تر متمایل می شود.

1909

کاندینسکی به تأسیس و رئیس انجمن هنرمندان جدید مونیخ کمک کرد.

1910

این هنرمند رساله ای با عنوان "در باب معنویت در هنر On the Spiritual in Art " نوشت.

در نمایشگاه هنرمندان متفقین در رویال آلبرت هال لندن شرکت کرد.

نقاشی های او با استقبال خوبی از سوی مردم و تحسین آرت نیوز مواجه شد.

1911

ایده های کاندینسکی برای سایر اعضای انجمن هنرمندان جدید مونیخ بسیار رادیکال بود، بنابراین گروه منحل شد. او گروه جدیدی به نام Der Blaue Reiter را با فرانتس مارک (Franz Marc ) ایجاد کرد و دو مانیفست هنری منتشر کرد: سالنامه سوار آبی و درباره معنوی در هنر.

کاندینسکی رسما از همسر اول خود طلاق گرفت.

1913

کاندینسکی باغ عشق The Garden of Love را در نمایشگاه اسلحه خانه Armory Show in New York در نیویورک به نمایش گذاشت، این اثر بلافاصله توسط آلفرد استیگلیتز (Alfred Stieglitz) برای مجموعه شخصی خود خریداری شد.

1914

کاندینسکی با شروع جنگ جهانی اول به روسیه بازگشت.

1917

او با نینا آندریوسکایا (Nina Andreievskaya ) ازدواج کرد. این زوج در همان سال صاحب یک پسر به نام وسوولود شدند، اما کودک در سال 1920 بر اثر سوءتغذیه و بیماری عفونی درگذشت.

1918-1921

کاندینسکی درگیر آموزش هنر شد. او در این دوره خیلی کم نقاشی می کرد. او 22 موزه را سازماندهی کرد و به عنوان کمیساریای فرهنگ عامه خدمت کرد. او در دانشگاه مسکو استاد شد و آکادمی علوم و هنر را تأسیس کرد.

1922

کاندینسکی که از نگرش شوروی نسبت به هنر ناراضی بود، به آلمان بازگشت. او سمتی را در باهاوس در وایمار پذیرفت.

1923

کاندینسکی، پل کلی، لیونل فاینینگر و الکسی فون جاولنسکی گروهی به نام Die Blaue Vier تشکیل دادند که در سال بعد آثارشان را در ایالات متحده به نمایش گذاشتند.

1925

باهاوس به دسائو نقل مکان کرد و کاندینسکی با آن رفت.

1926

کاندینسکی اصول تدریس خود را در کتاب نقطه و خط به صفحه Point and Line to Plane منتشر کرد.

1928

شهروند کاندینسکی آلمان شد.

1929

این هنرمند اولین نمایش انفرادی خود را در پاریس برگزار کرد. او همچنین به بلژیک و ریورای فرانسه سفر کرد.

1932

باهاوس مجبور شد به برلین نقل مکان کند.

1933

باهاوس منحل شد و کاندینسکی به پاریس نقل مکان کرد.

1936-1939

کاندینسکی دو اثر مهم آخر خود را به نام های Composition IX و Composition X نقاشی کرد. او در نمایشگاه هنر منحط در مونیخ در سال 1937 به نمایش درآمد و حداقل 57 اثر او توسط نازی ها ضبط شد.

1939

این هنرمند شهروند فرانسه شد.

1944

کاندینسکی بر اثر بیماری عروق مغزی در نویی-سور-سن درگذشت

هیچ الزامی در هنر وجود ندارد زیرا هنر رایگان است.

واسیلی کاندینسکی

.There is no must in art because art is free

Wassily Kandinsky

گوش هایت را به موسیقی قرض بدهید، چشمانت را به نقاشی باز کنید و… فکر نکنید! فقط از خود بپرسید که آیا این کار شما را قادر ساخته است تا به دنیایی که تاکنون ناشناخته است، قدم بزنید؟ اگر پاسخ مثبت است، چه چیزی بیشتر می خواهید؟

Lend your ears to music, open your eyes to painting, and… stop thinking! Just ask yourself whether the work has enabled you to ‘walk about’ into a hitherto unknown world. If the answer is yes, what more do you want?


یک بوم خالی یک شگفتی زنده است… بسیار دوست داشتنی تر از عکس های خاص.

.An empty canvas is a living wonder… far lovelier than certain pictures


هر اثر هنری فرزند عصر خود و در بسیاری از موارد مادر احساسات ماست. نتیجه این است که هر دوره‌ای از فرهنگ برای خود هنری تولید می‌کند که هرگز تکرار نمی‌شود.

Every work of art is the child of its age and, in many cases, the mother of our emotions. It follows that each period of culture produces an art of its own which can never be repeated.


به جز چند استثنا، موسیقی برای قرن ها هنری بوده است که خود را وقف بازتولید پدیده های طبیعی نکرده است، بلکه بیشتر به بیان روح هنرمند در صدای موسیقی پرداخته است.

With few exceptions, music has been for some centuries the art which has devoted itself not to the reproduction of natural phenomena, but rather to the expression of the artist’s soul, in musical sound.


عصر ما زمان برخورد غم انگیز ماده و روح و سقوط جهان بینی صرفا مادی است.

.Our epoch is a time of tragic collision between matter and spirit and of the downfall of the purely material world view


رنگ قدرتی است که مستقیماً بر روح تأثیر می گذارد.

.Color is a power which directly influences the soul


هر چه آبی عمیق تر می شود، انسان را با قدرت بیشتری به سوی نامتناهی می خواند و در او میل به چیزهای ناب و در نهایت ماوراء طبیعی را بیدار می کند… هر چه روشن تر می شود، صدایش را بیشتر از دست می دهد، تا اینکه تبدیل به سکون خاموش و سفید می شود.

The deeper the blue becomes, the more strongly it calls man towards the infinite, awakening in him a desire for the pure and, finally, for the supernatural… The brighter it becomes, the more it loses its sound, until it turns into silent stillness and becomes white.


هنرمند باید نه تنها چشم بلکه روح خود را نیز تربیت کند.

The artist must train not only his eye but also his soul.


کابوس مادی گرایی که زندگی جهان هستی را به بازی شیطانی و بیهوده تبدیل کرده است، هنوز به پایان نرسیده است. روح بیدار را همچنان در چنگال خود نگه می دارد.

The nightmare of materialism, which has turned the life of the universe into an evil, useless game, is not yet past; it holds the awakening soul still in its grip.


چگونه می توان موسیقی آلمانی را با یک مقاله بیان کرد؟

?How can German music not be represented by an article


رنگ کیبورد است، چشم ها هارمونی است، روح پیانویی است با سیم های بسیار. هنرمند دستی است که با دست زدن به یک یا کلیدی دیگر می نوازد تا در روح ارتعاش ایجاد کند.

Color is the keyboard, the eyes are the harmonies, the soul is the piano with many strings. The artist is the hand that plays, touching one key or another, to cause vibrations in the soul.


همه چیز از یک نقطه شروع می شود.

.Everything starts from a dot


صدای رنگ ها آنقدر مشخص است که به سختی می توان کسی را پیدا کرد که زرد روشن را با نت های پایه، یا دریاچه تیره را با سه گانه بیان کند. .

The sound of colors is so definite that it would be hard to find anyone who would express bright yellow with base notes, or dark lake with the treble.


ایجاد یک اثر هنری به معنای ایجاد جهان است.

.To create a work of art is to create the world

ویدیوهای مرتبط

پخش ویدیو

نقاشی کشیدن واسیلی کاندینسکی

پخش ویدیو

نقاشی کشیدن واسیلی کاندینسکی

پخش ویدیو

مستند کاندینسکی

دیگر هنرمندان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *